حمزة بن عبدالمطلب
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | حمزة بن عبدالمطلب |
کنیه | ابویعلی |
لقب | سیدالشهدا • اسدالله |
زادروز | دو تا چهار سال پیش از عام الفیل |
زادگاه | مکه |
محل زندگی | مکه • مدینه |
مهاجر/انصار | مهاجر |
نسب/قبیله | بنیهاشم • قریش |
خویشاوندان | پیامبر(ص) • عبدالمطلب • ابوطالب |
شهادت | شنبه ۷ شوال یا ۱۵ شوال ۳ق؛ منطقه احد |
نحوه شهادت | شهادت در جنگ احد به دست وحشی، غلام جبیر بن مطعم |
مدفن | منطقه احد |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | سال دوم یا ششم بعثت |
حضور در جنگها | در تمامی غزوات تا زمان شهادت در احد |
هجرت به | مدینه |
نقشهای برجسته | عموی پیامبر (ص) |
حَمزة بن عَبدالمُطَّلِب، ملقب به اسدالله، اسد رسول الله و سیدالشهداء، عموی پیامبر اکرم(ص) و از شهدای اُحُد است. حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبر اکرم(ص) بود و گفتهاند که او حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، از پیامبر(ص) در مقابل آزار مشرکان حمایت میکرد. وی از بزرگان قریش بود و از این رو، با مسلمان شدنش، از میزان آزار قریش نسبت به پیامبر(ص) کاسته شد.
او در شعب ابی طالب همراه مسلمانان بود و در غزوه بدر و غزوه احد شرکت داشت و در احد در سال سوم هجری به شهادت رسید.
زمان تولد
بر اساس روایاتی که میگویند ثُوَیبه، کنیز ابولهب، به پیامبر(ص) و حمزه شیر داده است و نیز تأکید پیامبر(ص) بر اینکه حمزه برادر رضاعی اوست، حمزه حداکثر دو سال از پیامبر(ص) بزرگتر بوده است. عدهای این اختلاف سنی را چهار سال هم دانستهاند که باتوجه به تردید بعضی از محققان در مورد شیر دادن ثویبه به پیامبر، ممکن است بیشتر هم باشد. در مجموع، وی احتمالاً دو تا چهار سال پیش از عام الفیل (سال تولد پیامبر اکرم) متولد شده است.
نام، کنیه و لقب
حمزه بن عبدالمطلب، عموی پیامبر اکرم(ص) و از شهدای اُحُد. کنیهاش ابوعُماره و ابویعْلی و مادرش هاله بنت اُهَیب (وُهَیب) بن عبدمَناف بن زُهره بود. واژه حمزه را نیز به معنای شیر یا تیزفهم دانستهاند.
وی را اسدالله و اسد رسول الله لقب دادهاند. این لقب، پس از شهادت حمزه، توسط جبرئیل به پیامبر گفته شد. یکی دیگر از القاب مهم حمزه سیدالشهداء میباشد. مرتضی مطهری لقب سیدالشهداء را برای حمزه، مقید و برای امام حسین(ع)، مطلق میشمارد و بر این نکته تاریخی تأکید میورزد که این لقب قبل از عاشورا مخصوص حمزه بود ولی بعد از عاشورا لقب امام حسین(ع) شد و حمزه، سیدالشهدای زمان خودش است ولی امام حسین(ع) سیدالشهدای همه زمان هاست همان طور که مریم، سرور بانوان دوران خودش است ولی فاطمه(س)، سرور زنان همه دورانها. ملاصالح مازندرانی همین نظر را قبل از مرتضی مطهری مطرح کردهاست.می توان گفت مطلق بودن لقب سیدالشهداء برای امام حسین(ع) اینگونه است که وقتی این لقب بدون هیچ قیدی و قرینه ای بکار برود اختصاص به امام حسین(ع )دارد و اگر منظور حمزه عموی پیامبر باشد نیاز به قرینه و قید توضیحی دارد.
فرزندان
فرزندان حمزه، سه پسر به نامهای عمارة، یعلی و عامر بودند. عمارة (پسر بزرگ حمزه) در فتح عراق حضور داشت. یعلی پنج پسر داشت. با وجود تأکید منابع بر عدم تداوم نسل حمزه، در قرن دهم، بعضی را از نسل او میدانستند.
نامهای گوناگونی که برای دختران حمزه در منابع ذکر شده، به تصریح بیشتر منابع، همه به یک تن بازمی گردند که نام مرجَّح یا اُمامه است. نام امامه را در شمار راویان حدیث غدیرخم نیز درج کردهاند.
تبارنامه پیامبر اسلام | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
پیش از اسلام
حمزه در جنگهای فِجار و در پیمان حلف الفضول شرکت داشته است. وی با ابوطالب و دیگر عموهای پیامبر(ص) در خواستگاری خدیجه نیز حاضر بوده است؛ حتی برخی از منابع، با وجود فاصله سنی کم او با پیامبر(ص) و خواندن خطبه ازدواج توسط ابوطالب، در ماجرای خواستگاری خدیجه فقط از حمزه نام بردهاند.
در سالی که قُرَیش به قحطی و خشکسالی سختی گرفتار شده بود، در پی پیشنهاد پیامبر(ص) برای کمک به ابوطالب که فردی عیال وار بود، حمزه سرپرستی جعفر را به عهده گرفت
حمزه شکارچی بود و به شکار میپرداخت. او در روزگار جاهلیت، از جمله فرزندان عبدالمطلب بود که در قریش ریاست یافتند و چنان جایگاهی داشت که بعضی با او پیمان میبستند.
پس از اسلام
روزی که پیامبر(ص) خویشان نزدیک خود را برای دعوت به اسلام گردآورد (یوم الإنذار)، حمزه نیز حضور داشت. حمزه حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، همچون ابوطالب، از پیامبر اکرم(ص) در مقابل آزار مشرکان حمایت میکرد. طبق برخی از نقلهای تاریخی، حمزه توهینهای ابولهب و سایر مشرکان به پیامبر(ص) را تلافی میکرد.
مسلمان شدن
روزی ابوجهل نزدیک کوه صَفا به پیامبر(ص) برخورد و سخنانی ناشایست به وی گفت. پیامبر(ص) بدو پاسخی نداد. کنیزی در آنجا بود و این ماجرا را دید. دیری نگذشت که حمزه از شکار به مکه بازگشت. عادت حمزه چنان بود که چون از شکار برمی گشت، کعبه را طواف میکرد، سپس به انجمنهای قریش میرفت و با آنان سخن میگفت. قریش حمزه را به سبب جوانمردیهایش دوست میداشتند. این بار که حمزه به عادت خود به دیدن آشنایان مشغول بود، آن کنیز نزد او رفت و گفت: نبودی تا ببینی ابوجهل به برادرزاده ات چه گفت. حمزه به سروقت ابوجهل رفت، او را دید که در مسجدالحرام در میان مردم نشسته است. کمان خود را بر سر وی کوفت، چنان که سر ابوجهل زخمی بزرگ برداشت. سپس گفت: «تو محمد را دشنام میدهی، مگر نمیدانی من به دین او درآمدهام. هر چه او بگوید من هم میگویم ». بنی مخزوم خواستند به یاری ابوجهل برخیزند، لکن وی گفت: حمزه را بگذارید، چه من برادرزاده او را دشنامهای ناخوشایند دادهام. این پیشامد سبب شد که حمزه در شمار مسلمانان درآید. از آن پس، قریش چون دیدند محمد پیشتیبانی قوی مانند حمزه دارد و او را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت، کمتر متعرض وی شدند.
براساس روایتی از امام سجاد(ع)، عامل اسلام آوردن حمزه، غیرت او در ماجرایی بود که مشرکان بچهدان شتری را روی سر پیامبر(ص) انداختند. با این حال، برخی از محققان معتقدند اسلامِ حمزه از ابتدا، مبتنی بر آگاهی و شناخت بوده است.
اسلام آوردن وی را در سال دوم یا ششم بعثت و قبل از مسلمان شدن ابوذر دانستهاند. مسلمان شدن حمزه در گرویدن خویشان او به اسلام مؤثر بود.
آگاهی ما از زندگی حمزه، پس از اسلام آوردن تا هجرت، ناچیز است. پس از آنکه پیامبر(ص) دعوت خود را آشکار ساخت، حمزه نیز به دعوت علنی پرداخت. وی در کنار پیامبر(ص) ماند و به حبشه مهاجرت نکرد. در سه سالی که مشرکان بنی هاشم را در شعب ابی طالب محاصره کردند، حمزه با مسلمانان همراه بود. در دومین بیعت عقبه، در سال دوازدهم بعثت، که جمعی از مردم مدینه با پیامبر(ص) پیمان بستند، حمزه همراه علی(ع) حاضر و مراقب بود تا مشرکان بدانجا نزدیک نشوند.
حضور در مدینه
حمزه در پیمان برادری مسلمانان در مکه با زید بن حارثه برادر شده و در روز اُحُد هم او را وصی خود کرد. در پیمان برادری مدینه، پیش از بدر، حمزه با کلثوم بن هدم برادر شد.
پیامبر اکرم(ص) نخستین پرچم نبرد را در ماه رمضان سال اول هجرت برای حمزه بست تا سریهای را برای حمله به کاروان تجاری قریش که از شام به مکه بازمی گشت، رهبری کند. حمزه به همراه ۳۰ تن - از مهاجران و از انصار - تا ناحیه عیص در ساحل دریا پیش رفت و در آنجا، با ۳۰۰ سوار از مشرکان مکه به فرماندهی ابوجهل روبه رو شد. با وساطت مَجدی بن عَمرو جُهَنی که با هر دو دسته قرار صلح داشت، جنگی روی نداد و هر دو سپاه بازگشتند. حمزه همچنین در غزوات اَبواء یا وَدّان، ذوالعُشَیره و بنی قَینُقاع پرچم دار بود.
در غزوه بدر، حمزه در نزدیکترین بخش سپاه اسلام به مشرکان بود و پیامبر(ص) او، علی(ع) و عُبَیدة بن حارث بن عبدالمُطَّلب را به مقابله با چند تن از سران مشرکان فرستاد. بنا بر گزارشهای متفاوت، عُتْبة بن ربیعه یا شَیبه در مبارزه مستقیم با حمزه کشته شد.
در ماجرای سَدّ ابواب نیز به حمزه اشاره شده است. گویا حمزه یکی از کسانی بود که از خانه خود به مسجد پیامبر(ص) دری داشتند. پیامبر اکرم(ص) دستور داد که همه به جز حضرت علی(ع) این درها را ببندند و در پاسخ سؤال حمزه از علت این دستور و استثنا شدن علی(ع)، آن را دستوری از جانب خدا خواند. اگرچه از پارهای روایات برمی آید که این ماجرا مربوط به بعد از فتح مکه بوده است، اما نظر اول ترجیح دارد.
در آستانه غزوه احد در سال سوم هجرت، حمزه از جمله کسانی بود که خواستار جنگ در بیرون مدینه بودند، به حدی که سوگند خورد چیزی نخورَد تا وقتی در خارج شهر با دشمن بجنگد. وی مسئول قلب سپاه بود، با دو شمشیر میجنگید و در این جنگ رشادتها نمود.
شهادت
غزوه احد در شنبه ۷ شوال (یا ۱۵ شوال) سال سوم قمری (۲۳ مارس ۶۲۵م) اتفاق افتاد. در این غزوه، حمزه به دست وحشی بن حرب، غلام حَبَشی دختر حارث بن عامر بن نَوْفَل یا غلامِ جُبَیر بن مُطْعِم، به شهادت رسید.
طبق روایتی، دختر حارث با وعده آزادی وحشی، از او خواست به انتقام پدرش که در غزوه بدر کشته شده بود، محمد(ص)، حمزه یا علی(ع) را بکشد. بنا بر روایت دیگر، جبیر بن مطعم در برابر گرفتن انتقام عمویش، طُعَیمة بن عَدی که در بدر کشته شده بود، به وحشی وعده آزادی داد؛ اما گفته شده است که انگیزه هِند دختر عُتبه و زن ابوسفیان، برای انتقام گرفتن به دلیل کشته شدن پدر، برادر و عمویش در غزوه بدر، بیشتر از جبیر یا دختر حارث بود. طبق برخی نقلها، از ابتدا هند با وعده مال، وحشی را به این کار ترغیب کرد.
مثله شدن پیکرش
به روایتی، هند برای خوردن جگر حمزه نذر کرده بود. وحشی ابتدا قول کشتن علی(ع) را داد، اما در میدان، حمزه را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد. هند لباس و زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده دینار در مکه داد. سپس کنار بدن حمزه آمد و او را مُثْله کرد و از اعضای بریده او، برای خود گوشواره، دست بند و خلخال درست کرد و آنها را با جگر حمزه به مکه برد. گفته شده است معاویة بن مُغیره و ابوسفیان هم بدن حمزه را مثله یا زخمی کردند.
از شدت ناگواری آنچه بر پیکر حمزه رفته بود، بعضی اصحاب سوگند خوردند در مقابل، ۳۰ تن یا بیشتر از قریش را مثله کنند؛ اما آیه ۱۲۶ سوره نحل نازل شد که گرچه به ایشان اجازه مقابله به مثل میداد، لیکن صبر را عملی بهتر میدانست. برخی منابع تفسیری اهل سنت، این قسم را به پیامبر (ص) نسبت دادهاند.
خاکسپاری
حمزه نخستین شهید اُحُد بود که پیامبر اکرم(ص) بر او نماز گزارد و سپس سایر شهیدان را در چند نوبت آوردند و کنار او نهادند و رسول خدا بر آنها و بر او نماز میگزارد. بدین ترتیب، حدود هفتاد بار به صورت مستقل و همراه با دیگر شهداء بر پیکر وی نماز گزارد. حمزه را در پارچهای که خواهرش صفیه آورده بود، کفن کردند؛ چراکه مشرکان او را برهنه کرده بودند.
عبدالله بن جحش را به همراه حمزه که داییاش بود در یک قبر دفن کردند.
گریه بر حمزه
پیامبر اکرم(ص) چون حمزه را بدان وضع دید، گریست و آنگاه که گریه انصار بر کشتگان خود را شنید، فرمود: «اما حمزه گریه کننده ندارد.» سعد بن مُعاذ این سخن را شنید و زنان را بر در خانه رسول خدا آورد و آنان بر حمزه گریستند. از آن زمان به بعد، هر زنی از انصار که میخواست بر مردهای گریه کند، نخست بر حمزه میگریست. گفته شده است که زینب، دختر ابوسلمه، سه روز برای حمزه لباس عزا پوشید.
مقبره حمزه
گفته شده است که حضرت فاطمه (س) به زیارت قبر حمزه میرفت و آن را با سنگ چین مشخص کرده بود. همچنین به گزارش طبرسی، حضرت زهرا(س) با خاک قبر حمزه عبدالمطلب تسبیحی ساخته و با آن ذکر میگفت.
امویان به سبب دشمنی با خاندان پیامبر(ص)، رفتاری ناشایست با قبر حمزه و دیگر شهدای احد داشتند. گفته شده است که ابوسفیان در عهد عثمان بر قبر حمزه پای کوفت و خطاب به او گفت آنچه دیروز برای حفظ آن بر ما شمشیر کشیدی، امروزه بازیچه جوانان ماست. معاویه نیز حدود ۴۰ سال پس از واقعه احد، به قصد جاری کردن آب چشمه و قناتی در احد، و گویا از سر دشمنی با خاندان پیامبر(ص)، دستور داد شهدای احد از جمله حمزه را نبش قبر و جنازه آنان را به جای دیگری منتقل کنند. ظاهراً جای قبر برخی از شهدا و احتمالاً حمزه تغییر کرد.
از قدیم بر سر مزار حمزه، مسجد و بارگاهی وجود داشت؛ اما پس از تسلط وهابیان و روی کار آمدن آل سعود در حجاز، قبه و بارگاه حمزه در ۱۳۴۴ق. تخریب گردید همچنین مسجد حمزه تخریب و مسجد دیگری که به مسجد احد، مسجد علی و مسجد حمزه معروف است، در اطراف آن، در سمت مغرب مزار شهدای احد، بنا شد. مزار حمزه از قدیم زیارتگاه خاص زائران به خصوص زائران شیعه و از جمله ایرانیانی بوده است که به زیارت مدینه مشرف میشدهاند.
جایگاه حمزه
نمونهای از تأثیر عمیق شخصیت حمزه و محبوبیت او آن بود که پس از شهادتش، برخی صحابیان فرزندان خود را حمزه نام نهادند. شهادت حمزه و جعفر بن ابی طالب عامل کاهش اقتدار بنی هاشم در مقابل قریش و به خلافت نرسیدن علی بن ابیطالب(ع) بعد از پیامبر(ص) دانسته شده است.
فضائل او در روایات
امام علی(ع) و سایر ائمه در احتجاج با مخالفان، به خویشاوندی خود با حمزه و جعفر مباهات کردهاند.
درباره فضائل و کرامات حمزه روایات بسیاری نقل شده است. پیامبر اکرم(ص)، حمزه و جعفر بن ابی طالب و علی(ع) را بهترین مردم و جزو هفت نفر از بهترین کسان از نسل بنی هاشم خواند و نیز علی(ع)، حمزه و جعفر بن ابی طالب را بهترینِ شهدا نامید. پیامبر(ص) میگفت که حمزه شرط خویشاوندی را رعایت کرد و اعمال نیکی داشت.
در روایات به اسب حمزه به نام وَرد و شمشیرش، لِیاح، و دیگر متعلقات وی اشاره شده است.
تکنگاری
کتاب حمزه سیدالشهدا -هشتمین شماره از مجموعه آشنایی با اسوهها- نوشته جواد محدثی که چاپ پنجم آن در سال ۱۳۹۴ شمسی از سوی انتشارات بوستان کتاب قم در ٩٠ص منتشر شده، گزارشی از زندگی حمزة بن عبدالمطلب ارائه کرده است.
همایش بینالمللی
همایش بینالمللی حضرت حمزه(ع) در ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ش در مدرسه عالی امام خمینی در قم برگزار شد. گزارشی از پنلها، تجلیل از صاحبان آثار برتر و رونمایی از مجموعه آثار از برنامههای این کنگره بود.
جستارهای وابسته
- سریه حمزه بن عبدالمطلب
پانویس
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹
- ↑ رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۰۸ـ۱۱۰.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۷۰.
- ↑ رجوع کنید به عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ج۲، ص۷۱ـ۷۸
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، قسم ۱، ص۱۰۹
- ↑ رجوع کنید به مرتضی زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۵۳
- ↑ ابن درید، کتاب الاشتقاق، ج۱، ص۴۵-۴۶
- ↑ رجوع کنید به واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۶۸.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۹۰.
- ↑ نهج البلاغة، نامه ۲۸
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۴۶۵-۴۶۶.
- ↑ مازندرانی، شرح اصول کافی، ۱۴۲۱ق، ج۱۱، ص۳۶۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۸
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۸۸ـ۲۸۹
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۹
- ↑ رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۹.
- ↑ رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۲۶، ص۹۶
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به بلاذری،انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۸۳؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۲۱، ۱۴۷، ۱۹۹، ۲۱۹، ۳۷۸
- ↑ امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۳۹
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، قسم۱، ص۱۸۹ـ۱۹۰
- ↑ رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۲۶
- ↑ ابن حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۲۴۳
- ↑ رجوع کنید به ابن حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۲۴۳.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۹ـ۳۲۰
- ↑ رجوع کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۴۹
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، قسم۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲
- ↑ رجوع کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۴۹، ج۲، ص۳۰۸
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ج۳، ص۱۵۳ـ۱۵۴
- ↑ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۶۹.
- ↑ رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲۳
- ↑ رجوع کنید به بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۲۳
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، قسم ۱، ص۳۴۳
- ↑ رجوع کنید به ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۱۶۰ـ۱۶۱
- ↑ علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ذیل سوره انفال، آیه ۳۰.
- ↑ رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، قسم ۱، ص۵۰۵
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۷۰
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۸ـ۹ و ج۳، ص۱۰
- ↑ ابن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۲
- ↑ ر.ک: واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۶۸ـ۶۹.
- ↑ سمهودی، وفاءالوفا، ج۲، ص۴۷۷ـ۴۷۹
- ↑ ر.ک: عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ج۵، ص۳۴۲ به بعد
- ↑ ر.ک: واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۱۱، ص۷۶، ص۸۳.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۵۳۴
- ↑ واقدی، المغازی،۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۰.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۸۵
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، قسم ۲، ص۷۰ـ۷۲
- ↑ ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۸۶ـ۲۸۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲
- ↑ به بریدن گوش، بینی، یا لب کسی به عنوان شکنجه گفته میشود.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۸۵ـ۲۸۶
- ↑ رجوع کنید به بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۳۸.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، و طوسی، التبیان، ج۶، ص ۴۳۹، ذیل سوره نحل ۱۲۶؛ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۳۳۵
- ↑ برای نمونه ر.ک به: طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص ۱۳۱؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص ۵۲۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۵ـ۱۶.
- ↑ ابنجوزی، صفة الصفوة، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۷۴
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۳۱۵ـ۳۱۷.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۶۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۹؛ ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینة المنورة، ج۱، ص۱۳۲
- ↑ طبرسی، مکارم الاخلاق،۱۳۹۲ق، ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۳۶
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۲۶۷ـ۲۶۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۱.
- ↑ جعفر خیاط، المدینة المنورة فی المراجع الغربیة، ص۲۵۴؛ نجمی، حمزه سیدالشهداء، ص۱۹۱، ۲۱۲
- ↑ قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، ص۳۳۲
- ↑ ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۸۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ نیز ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۱، ص۱۱۱، ۱۱۵ـ ۱۱۶
- ↑ ر.ک: نهج البلاغة، نامه ۲۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۴.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲.
- ↑ رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۷
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۵۰
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۵۰
- ↑ رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۳ـ۱۴
- ↑ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷ و۴۱۱
- ↑ پاتوق کتاب فردا
- ↑ ، خبرگزاری حوزه.
منابع
- آقابزرگ طهرانی، الذریعة.
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۵۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، [بی تا].
- ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰۱۹۷۳.
- ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳۱۳۸۵/ ۱۹۶۳۱۹۶۵، چاپ افست بیروت، [بی تا].
- ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، چاپ سهیل زکار، [بی جا]: دارالفکر، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ افست قم، ۱۳۶۸ش.
- ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن، ۱۳۶۱ق /۱۹۴۲م، چاپ افست بیروت، [بی تا].
- ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
- ابن درید، کتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد، ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
- ابن سعد، الطبقات، بیروت، دار صادر، [بی تا]
- ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینة المنورة: اخبارالمدینة النبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، [جده] ۱۳۹۹/۱۹۷۹، چاپ افست قم، ۱۳۶۸ش.
- ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ابن قدامه، التبیین فی انساب القرشیین، چاپ محمد نایف دلیمی، بیروت، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- ابن کلبی، جمهرة النسب، ج۱، چاپ ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
- ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، بیروت،دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق
- ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، [بیروت]: دارابن کثیر، [بی تا].
- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
- امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، قم، ۱۴۱۶۱۴۲۲/ ۱۹۹۵۲۰۰۲.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت،دارالفکر، ۱۴۱۷م.
- جعفر خیاط، «المدینة المنورة فی المراجع الغربیة»، در موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج۳، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت، ۱۴۰۶.
- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت،دار الفکر، بیتا
- مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
- سمهودی، علی بن عبدالله، وفاءالوفا باخبار دارالمصطفی، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
- شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، تهران: نشر مرکز دانشگاهی، ۱۳۶۹.
- طبری، تاریخ (بیروت)؛
- طبرسی، حسن بنفضل، مکارمالاخلاق، قم، موسسةالاعلمی لمطبوعات، ۱۳۹۲ق.
- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت،دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، [بی تا].
- عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، بیروت، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
- علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم، ۱۴۰۴ق.
- قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، [تهران]، ۱۳۸۴ش.
- کلینی، الکافی.
- نجفی، محمدباقر، مدینهشناسی، ج۲، بن، ۱۳۷۵ش.
- نجمی، محمدصادق، حمزه سیدالشهداء علیهالسلام، تهران، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران و قم، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
- نهج البلاغة [امام علی بن ابی طالب(ع) ]، چاپ صبحی صالح، قاهره، ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶.
- یعقوبی، تاریخ.
- همایش بینالمللی حضرت حمزه(ع) در قم آغاز شد، خبرگزاری حوزه، تاریخ بازدید: ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ش.
پیوند به بیرون